ای لعنت به طعم تلخ جدایی و دوری
قراره چند روزی از ندام دور بشم......
خدایا احساس خفگی میکنم ، آخه مگه میشه
قدرت نفس کشیدن رو از یک موجود زنده گرفت بعدش
توقع داشت که اون موجود زنده بمونه .خدا جون نمیشد این
جدایی رو درست نمی کردی یا حداقل بین عاشق و معشوق جدایی رو
واسه همیشه ممنوع میکردی؟البته میدونم خدا جونم تو هم از دست ما آفریده های
گل منگولیت خسته شدی و نمی دونی به کدوم سازمون برقصی.نا شکری نمی کنم خدا
جون.شرمندتم بعضی وقتا خوشی میزنه زیر دلم چرت و پرت میگم بذار به حساب دلتنگیم
همین که حس کنم ندام ماله منه و من ماله ندام هستم از سرم هم زیاده
دوستتون دارم خدام و ندام.برای همیشه وحتی اگه دوستم نداشته باشید.
نظرات شما عزیزان:
|